پس از بازی در نقش های بسیاری، تاتیانا ماسلانی واقعی کیست؟

بازیگر برنده جایزه امی تاتیانا ماسلانی تازه ترین مهمان در نمایش کارلوس واتسون بود. کانادایی مستقر در لس آنجل

توسط POWERNEWSS در 14 شهریور 1399

بازیگر برنده جایزه امی تاتیانا ماسلانی تازه ترین مهمان در نمایش کارلوس واتسون بود. کانادایی مستقر در لس آنجلس بحث کرد، از جمله زندگی در طول Orphan Black قرنطینه و اجرای استادانه اش در مجموعه تلویزیونی یتیم سیاه (ماسلانی ۱۴ شخصیت مختلف را بازی کرد). در زیر گزیده ای از مکالمه یک ساعته به دست می آید.

پیوستن به اعتراضات

کارلوس واتسون: آیا شما در نظر رفتن به هر جای دیگر در هر نقطه [در طول همه گیر] در مقابل بودن در لس آنجلس؟

تاتیانا ماسلانی: بله. منظورم اينه که من کانادايي هستم پس وقتي همه اينا لگد زدم يه جورايي برگشتم کانادا فکر ميکردم دو هفته ميشه . و بعد با پوشیدن ماه ها، من می گفتم: "من باید صحنه را تغییر دهم." خيلي شديده که هر جايي باشي، واقعاً. احساس ميکنم اين بار براي مدت طولاني پردازش ميکنيم . من احساس می کنم آن را نیاز به کمی از فضا، که سخت است برای به دست آوردن هر چشم انداز در حال حاضر به دلیل همه ما در یک چیز در بسیاری از جهات هستیم.

واتسون: من فکر می کنم جالب است که شما می گویند که. من فکر می کنم زمان زیادی طول خواهد کشید تا چشم انداز کامل دریافت کنید. آیا شما در برخی از اعتراضات بسیار درگیر بوده ایید؟

ماسلانی: انجام دادم. بنابراین وقتی از کانادا برگشتم، دو هفته قرنطینه شدم و این زمانی بود که همه چیز از نظر افرادی که در واقع وارد خیابان ها می شوند یا بیشتر وارد خیابان ها می شوند، شروع به اتفاق افتادن کرد. تظاهرات زیادی وجود دارد که سال ها در لس آنجلس اتفاق می افتاد که تا همه اینها از آن خبر نداشتم. و هر چهارشنبه، یک حرکت پایین در سیتی هال وجود دارد، و این برای من که چقدر کم قبل از همه اینها می دانستم، به هم می زند. وقتی برگشتم، همه چیز تازه از نظر افرادی که در مورد وحشیگری پلیس و ماده زندگی های سیاه صحبت می کردند، شروع به اتفاق افتادن کرده بود. و به محض اينکه کارم با قرنطينه تموم شد، داشتم سعي ميکردم بخشي از اون باشم و از نظر فيزيکي اونجا باشم. واقعا احساس مهمي براي انجام دادن داشت .

بازتتعین هویت

واتسون: آیا احساس می کنید که در طول شش ماه گذشته به هیچ وجه تغییر زیادی کرده ای؟

ماسلانی: منظورم اينه که، خيلي زياده. من احساس می کنم COVID و قرنطینه سلب دور از من بسیاری از زمینه که توسط آن من منعکس پشت که من بود. بنابراین تعاملات اجتماعی، بیرون رفتن با دوستان، آزاد بودن، فقط حرکت در جهان به شیوه ای که من انجام دادم، گرفتن کارها برای اعطا. اما همه این چیزها چنین نشانگرهایی از هویت من بودند، شغل من، همه آن بخش عظیمی از تنها کسی بود که من خودم را به عنوان آن تعریف کردم. بنابراین داشتن همه اینها سلب شده یک وحی واقعا جالب از نظر مانند، چه چیزی باقی مانده است؟ بعد از حذف این همه زمینه چه چیزی وجود دارد؟ بنابراین به این ترتیب، من فکر می کنم من چیزهای عظیمی یاد می گیرم. نميدونم چطوري ازش تغيير کردم ولي ميدونم دارم چيزا ياد ميگيرم و سپس از نظر فقط پایه، امتیاز من به عنوان یک زن سفید پوست، برای حرکت در جهان با آزادی است که من تا در زمان اعطا و با تمام لوکس است که من برای اعطا و تمام امتیاز و تمام فضاهایی که مال من برای اشغال، من به طور گسترده ای به شرایط با آن و یادگیری در مورد آن می آیند.

من فکر می کنم که کار زندگی است. همانطور که من در حال خواندن، که برای بقیه زندگی خود را نوع از چیزهایی است که شما باید به ترکیب و ادامه به تجزیه و تحلیل و دوباره به یاد داشته باشید و تمرکز مجدد بر روی.

اصطلاح 'بازیگر'

واتسون: کدام بازیگران و بازیگران زن را تحسین می کنید؟ و آیا از کلمه بازیگر استفاده می کنید؟

ماسلانی: من به دلايلي اينکارو نميکنم . و من نمی ... من فکر می کنم آن را کمی سیاسی، کمی یک حرکت فقط به ... من هميشه وقتي يکي ميخواد يه کارگردان زن باشه عجيب و غريب ميشدم من ميگم يا شايد فقط يه کارگردان ميدوني منظورم چيه؟ و این وجود دارد ... یادم می آید که در بچه ای بهبود می یافتم و آنها می گفتند: «این اثبات دختر است چون تیم یک دختر است.» همیشه این چیز متصل به آن وجود دارد که انگار پیش فرض زن نیست. ميدوني منظورم چيه؟

واتسون: Yep.

ماسلانی: بنابراین ، من می گویم "بازیگران" است. و بعضي از اونايي که من بيشتر از همه بهشون نگاه ميکنم ... یک زن تحت تأثیر بزرگترین تأثیر برای من از نظر بازیگری بود. و جنا رولندز در آن فیلم به طور خاص. من فکر می کنم من آن را دیدم زمانی که من 20 ساله بود و فقط متوجه شدم که این فرم هنری چه پتانسیلی از نظر آزادی و بیان و ارتباط و توانایی بسیاری از چیزها در یک زمان است. این آزادی بی حد و حصر که احساس می کند من می توانم در عملکرد او در آنجا احساس کنم. من گفتم: "آه، من این را می خواهم. این چیزی است که من می خواهم."

برخورد با رد

واتسون: پس چرا فکر ميکني از اينجا رد شدي؟

ماسلانی: نمی‌دانم. این باید یک ترکیب موسیقی جاز از عادت به رد بوده است اما پس از آن نیز آن را به عنوان رد مصرف نیست. من واقعا این را تجربه زمانی که Network من مشغول به کار بود ، من شبکه در برادوی یک یا دو سال پیش در حال حاضر. من به یک تمرین کم مطالعه رفتم، جایی که اساسا روی صحنه می روند و همه مطالعات کم تمام قسمت ها را بازی می کنند انگار یک اجرای زنده است. بنابراین تمام نشانه های موسیقی، لباس ها، همه چیز. من کم کاری ام را تماشا کردم، نیکول ویلامیل، ببخشید، اجرا را انجام دهید.

یادم می آید که فقط می گفتم: «اوه، هیچ قسمتی هرگز نباید توسط یک نفر بازی شود. هیچ راه درستی برای بازی هیچ بخشی وجود ندارد و من آنقدر یاد می گیرم که او این کار را انجام دهد چون او چیزهایی را می آورد که با این شخصیت می داند که من هنوز نمی دانم.»

بحران هویت

واتسون: چه احساسی داشتی وقتی[یتیم سیاه]به پایان رسید؟ اون آرامش، نااميدي، سورپرايز بود؟ وقتي نمايش تموم شد کجا بودي؟

ماسلانی: منظورم این است که، به همین ترتیب، از زمینه من کشیده شد، چرا که بسیاری از پنج سال کار بر روی یک نمایش، این خانواده شماست، این افرادی هستند که شما بیشتر از همه می بینید. این تمرکز در طول سال است، حتی زمانی که شما فیلمبرداری نمی کنید، چون من آن را ترویج می کنم یا در مورد آن یا هر چیزی که هست صحبت می کنم. بنابراین، آن را به طور گسترده ای به هویت من و به من متصل بود، و به این واقعیت است که من می توانم به یک اتاق راه رفتن مانند، "من در این نمایش هستم." حتي اينو نميگم، ولي فقط ميدونستم که من توي يه نمايشم، باشه. ميدوني منظورم چيه؟ مثل اون نوع ارزش خودي که از اون مياد . بنابراین وقتی از بین رفت، من می گفتم: «نمی دانم چه کسی هستم. نمی دانم دیگر ارزشی دارم. چيزي چيه؟ چیز بعدی که برای من اینقدر معنی دارد چه خواهد بود؟» چون خيلي معني داشت . بنابراین، این یک شوک واقعی به سیستم بود.

له شدن وبلاگ غیر معمول

واتسون: شرم آورترين چيزي که تا حالا به کسي نگفتي؟

ماسلانی: احساس ميکنم همه چيز شرم آور رو به همه گفتم شرم آورترين چيزي که تا حالا به کسي نگفتم؟ چيزي نيست که من بهشون نگفتم بهت نگفتم که به ريک موراني علاقه دارم من اينو بهت نگفتم ولي اينو به آدما گفتم پس این خجالت آور نیست.

روزهای سگ

واتسون: غير عادي ترين دوستي مشهورت؟

ماسلانی: اينم يکي عجيب و غريب . امی شومر نام سگش را تاتیانا ماسلانی گذاشت، بنابراین این عجیب ترین اتفاقی است که تا به حال برای من افتاده است. اين عجيب ترين چيزه . درست اونجاست . اون يکيه .

واتسون: صبر کنين، شماها دوستين؟ يا چطور يجوري اينکارو کرد؟

ماسلانی: فکر کنم اون طرفدار يتيم بلک بود. پس نميدونم . ما یک بار در همان هتل اقامت داشتیم و او و تاتیانا ماسلانی سگ به اتاق هتل من آمدند و ما مقداری شراب داشتیم. و سگ روی زمین پوپ زد. پس شب خوبی بود ... برات يه عکس ميفرستم

...

tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن